سال 2002 ، فرگوسن در یک تصمیم شجاعانه و رویایی
کوئیروش را به سمت دستیاری خود انتخاب کرد ، از قضا این اقدام دوران موفقیت
آمیز کوئیروش را با یونایتد رقم زد . تاثیرات و تصمیمات وی در نوع خود یک
هنرنمایی و مدرنیزه شدن برای یونایتد در اروپا در اوایل قرن 21 محسوب شد .
اما 10 سال بعد ، هم اکنون بعد از چند سال پس از خروج
کوئیروش ، یونایتد به دوران قبل از کارلوس برگشته است ، شیوه بریتانیایی !
و این خبر خوبی برای هواداران یونایتد به شمار نمیرود .
من یونایتد در حالی فصل اخیر را به پایان برد
که در پایان مسابقه با عنوان قهرمانی سوت پایان را شنید ، اما در طی چند
ثانیه همه چیز تغییر کرد ، ورق به سمت همشهری ها برگشت و یونایتد آخرین جام
فصل را نیز از دست داد . البته شاید بتوان به نوعی از دست دادن لیگ برتر
را بهترین اتفاق ممکن برای یونایتد در ان لحظه لقب داد . حالا فرگوسن امید
دارد که مدیریت را تحت فشار برای تقویت تیمش قرار دهد . با حضور کاگاوا در
یونایتد قطعا درک کرده ایم که یونایتد نیاز به تقویت دارد . اگرچه هنوز هم
هواداران امید به خریدهای بیشتری در تابستان هستند .
موضوع ناتوانی یونایتد در رقابت با چلسی ،
مادرید و بارسا و البته سیتی ، به این معنی میباشد که فرگوسن باید در بازار
تابستانی هوشیار و قوی عمل کند .
در این میان حضور کاگاوا را میتوان تجارتی خوب دانست ، وی به یونایتد چیزهایی میدهد که کمبود دارد ، خلاقیت و هوش ، زیرکی !
وارد شدن به یک نظریه
در سال 2002 کارلوس کوئیروش به الدترافورد آمد
تا جای استیو مک لارن را به عنوان دستیار فرگوسن پر کند ، او پیش از ان در
تیم های ملی امارات و آفریقای جنوبی فعالیت کرده بود و فرگوسن در جستجوی
فردی بود که بتواند همچون مک لارن و البته بهتر و بیشتر از وی در یونایتد
کار کند .
کارلوس به خوبی کارش را در فصل اول حضورش انجام
داد و یونایتد در فصل 2002 – 2003 توانست بار دیگر قهرمان لیگ برتر شد ،
انها کاپ قهرمانی را از دستان آرسنال ربودند .
در تابستان بعد ، پس از خروج بکهام افسانه ای ،
رونالدو جوان جای وی را گرفت ، اگرچه صحبت از حضور رونالدینیو و خرید روبن
بود ولی به هر دلیلی این اتفاق رخ نداد با این حال هدف گیری یونایتد از
این دو بازیکن نشان از یک موضوع بود : یونایتد به فکر تغییر شیوه کلاسیک
بازیش بود.
بازیکنان فانتزی دریبل زن در اولویت در مقایسه با سانتر کننده ها !
با این وجود در همان تابستان کارلوس کوئیروش توسط رئال برای پست سرمربیگری
انتخاب شد و پس از مدتی وی به مادرید رفت ، اگرچه دوران حضور یک ساله وی در
پایتخت اسپانیا ناموفق بود و در تابستان سال بعد او بار دیگر به یونایتد
بازگشت . در همان تابستان بود که رونی نیز به یونایتد پیوست .
اما یونایتد در سالی که کوئیروش را به همراه نداشت ، صدر جدول را با 15
امتیاز اختلاف در مقایسه با آرسنال از دست داد و در این فصل سرآلکس از
والتر اسمیت نیز در طول فصل برای کمک استفاده کرد . و در نهایت خیلی سریع
وی بار دیگر کارلوس را به یونایتد برگرداند ، کارلوس کوئیروش در جولای 2004
بار قراردادی 3 ساله بار دیگر به یونایتد پیوست .
سال اول رونالدو در یونایتد سخت جلوه کرد ، او پسربچه ای بود با مهارت و
توانایی بالا اما خودخواه روی توپ ! ، از دیدگاهی دیگر دریبل کردن و پشت
سرگذاشتن بازیکن روبرو برای او بهتر و جذابتر از موقعیت سازی گل جلوه میکرد
. بالطبع این موضوع و البته مقایسه با حضور موثر و به یادماندنی بکهام در
پیراهن یونایتد ، شبهات زیادی را در مورد سرمایه گذاری یونایتد روی این
بازیکن و آینده وی در یونایتد ایجاد کرد .
با بازگشت کوئیروش او توانست به رونالدو آموزش دهد و کیفیت بازی وی را
بیفزاید و در نهایت او را تا رسیدن به یک بازیکن سطح اول کلاس جهانی همراهی
کند . با این حال فصل پیش رو برای یونایتد جامی به همراه نداشت ولی
یونایتد در حال ایجاد یک شیوه جدید بازی بود ، و فرگوسن نیز صبور بود تا
شیوه طراحی تیمش و استعدادهای جوانش مثل رونی و رونالدو پیشرفت و بهبود
یابند .
سال بعد فاکتورهای مهم دیگری از راه رسید ،
موفقیت یونایتد را میتوان در خرید وندرسار ، ویدیچ و اورا استدلال کرد ،
آنها خط دفاعی رخنه دار یونایتد را استوار و ثابت کردند . در نوامبر 2005
یونایتد تصمیم مهم و سرنوشت ساز دیگری گرفت ، و البته بیشترین شایعات حول
کوئیروش به عنوان اصلی ترین دلیل خروج کاپیتان کین از یونایتد به گوش
میرسید .
بر اساس گفته های کین ، او شیوه تاکتیکی کوئیروش را نمی پسندید و اصلا از
اینکه او مسئولیتی بیشتر از یک مربی را در باشگاه به عهده داشت راضی نبود .
این نشانه واضحی بود بر کنار رفتن تردیجی تفکر و روحیه نسل حاصل اکادمی
فوتبال یونایتد ، ابتدا بکهام و سپس نویل و بات و هم اکنون کین همگی راهی
در خروجی شده بودند . و البته نشانه دیگری را نیز میتوان در آن یافت و ان
اعتماد فرگوسن به کوئیروش برای ساختن تیمی قدرتمند و ویرانگر نه فقط در
انگلستان بلکه حالا در اروپا !
دگرگونی از بریتانیا به اروپا
یکی از اصلی ترین انتقادهایی که به فرگوسن وارد می شود ، عدم موفقیت چشم
گیر وی در رقابت های اروپایی است ، علیرغم حضور در 4 فینال اروپایی در
مقایسه با سلطه و قدرت یونایتد در انگلستان ،موفقیت اروپایی کم به نظر می
رسد !
مربیگری کید و مک لارن را در یونایتد میتوان
موفقیت امیز دانست اگرچه یونایتد درک بسیار خوبی از رقابت های اروپایی از
خود نشان نداده بود . اما نقطه عطف این موضوع را میتوان حضور کارلوس
کوئیروش دانست ، او بود که موفق شد با مدرنیته کردن شیوه بازی یونایتد ،
قدرت خاصی را در اروپا به یونایتد اعطا کند .
کوئیروش سیستم و شیوه بازی یونایتد را در
تابستان 2006 به طور کامل تغییر داد ، در همین زمان بود که رودفان نیستلروی
نیز یونایتد را ترک کرد ، در واقع فرگوسن میان رونالدو و نیستلروی ، جوان
پرتغالی را انتخاب کرد و نه تنها یونایتد در لیگ به قهرمانی رسید ، بلکه
تغییر در شیوه بازی نیز به خوبی پیاده شد . رونالدو در طول فصل 23 گل به
ثمر رساند که امار بسیار خوبی در مقایسه با سه فصل گذشته حضورش بود ، او هم
اکنون تبدیل به ماشین گلزنی یونایتد شده بود و این در حالی بود که هنوز وی
یک وینگر سمت راست محسوب میشد !
تغییر شکل شیوه بازی یونایتد محسوس بود ، آنها کاملا
از شیوه سانتر و سپس تمام کنندگی فاصله گرفته بودند . به خوبی میتوان درک
کرد که رونالدو در حال یادگیری صحیح و حرکت در گام های درستی بود ، و او
حالا موفق شده بود با تقویت روحیه و تفکر فوتبالی اش ، گلزنی های پی در پی
را ادامه دهد. این روشی بود که کوئیروش در یونایتد به درستی آنرا ساخت و
نتیجه اش را با حضور وینگرها و تعویض منطقه بازیشان و حرکت در عرض زمین
آنها مشاهده کرد ، و رونالدو نیز همچون الماسی در این آرایش میدرخشید .
اتفاقی که امروزه میتوانیم در تیم های مختلف
توسط بازیکنانی چون روبن ، دی ماریا و مسی مشاهده کنیم ، کوئیروش به خوبی
آینده فوتبال را در ذهن خود ترسیم کرده بود و این نقشه ای بود که توانست در
یونایتد آنرا رهبری و هدایت کند .
ناکامی های رونالدو در ذهن هواداران در گذشته
حالا جایش را با موفقیت و گلزنی های وی پر کرده بود . او جایزه بازیکن سال
انگلیس ، بازیکن جوان سال انگلیس و جایزه بهترین بازیکن سال را از نگاه
هواداران کسب کرد . او همچنین عضوی از هشت بازیکن یونایتد در تیم منتخب فصل
2006 – 2007 بود ( شامل دروازه بان و چهار مرد خط دفاعی ) . واضح بود که
کارلوس در تغییر شکل یونایتد موفق کار کرده بود ، او 4-4-2 قدیمی یونایتد
را هم اکنون شناور و منعطف تر از همیشه کرده بود . او زمان زیادی را صرف
کرد تا یونایتد تیمی دینامیکی تر از گذشته و پیشرو در سبک بازی همچون هلند و
بارسلونا باشد .
در پایان فصل 2007 – 2008 رونالدو جایزه کفش
طلای اروپا را برد ، که برای اولین بار به یک وینگر میرسید ، این موضوع
مدرک محکمی بود برای این که چقدر یونایتد در رسیدن و تکامل شیوه و سیستم
جدید بازیش پیشرفت کرده بود . وینگر آنها هم اکنون مهاجمشان نیز محسوب میشد
، و یونایتد به خوبی توانسته بود بهترین فرم و بازی را از رونالدو بگیرد .
قابلیت حضور او حتی در سمت چپ ، در کنار سرعت و
قدرت دریبلینگ و عبور از مدافع پیش رو و یا حرکت در عرض ، در کنار مهارت
های روی توپ و شوت های دیدنی و پرقدرت و چارچوب شناسی خوب ، وی را تبدیل به
کابوسی برای هر مدافعی در جهان کرده بود . اما تبدیل شدن وی به این کمال
را باید مدیون کوئیروش و تلاش های وی نیز دانست .
یونایتد سه بار پیاپی بین سالهای 2006 تا 2009
قهرمان لیگ شد . و به وضوح هم اکنون انتظار و صبر فرگوسن برای ساختن تیم
جدیدش را مشاهده کرد . یونایتد جدید در خط دفاع نفوذ ناپذیر بود و در فاز
تهاجمی ؛ شناور ، خلاقانه و ظالمانه عمل میکرد .
خروج بنیانگذار و بازگشت روش های قدیمی
در سال 2008 ، شایعات بسیاری پیرامون
سرمربی جدید تیم ملی پرتغال به گوش می رسید ، در این بین فرگوسن نیز
احتمالا نگرانی از درون بابت از دست دادن کمک متفکر سالهای اخیرش داشت او
به خوبی موفقیت های سالهای اخیر کوئیروش در یونایتد را درک کرده بود و هرگز
نمیخواست تصور کند او را از دست بدهد ، با این وجود پس از مسابقات یورو
2008 و خروج اسکولاری از پرتغال ، در جولای 2008 ، یونایتد موافقت کرد تا
کارلوس کوئیروش از یونایتد جدا شود و در شغل جدیدش به عنوان سرمربی تیم ملی
پرتغال معرفی شود .
با خروج او فرگوسن و یونایتد با نقصانی بزرگ روبرو
شدند ، چرا که فرگی در طول این سالها به کوئیروش اجازه داده بود تا مسئولیت
های فراتر از یک کمک مربی را بر عهده داشته باشد ، او بود که شیوه جدید
یونایتد را پایه گذاشت . شاید انتظار میرفت فرگوسن در قبال خروج وی مقاومت
بیشتری میکرد و با تدابیری خاص ، کمک مربی تیم قهرمان فعلی اروپا را حفظ
میکرد ، خروج او میتوانست به معنای کاهش و نقصان یونایتد در شیوه ، کیفیت
بازی و موفقیت یونایتد باشد .
به هر روی ، کوئیروش در فصل 2008- 2009 با
یونایتد همراه نبود ولی با این حال ، رونالدو در منچستر باقی ماند آنها در
یک قدمی کسب دوباره لیگ قهرمانان اروپا در فینال مقابل بارسلونا شکست
خوردند ، در پایان فصل رونالدو و توز یونایتد را ترک کردند و به نوعی ترکیب
کاملی که کوئیروش چندسالی را وقت پی ریزی و ساخت آن کرده بود ، با خروج
این دو ستاره دچار نقصان عظیمی شد .
دستیار جدید میک فیلان کسی بود که جایگزین
کوئیروش شد ، و این دلیلی است که میتوان ادعا کرد یونایتد باعث شکاف بین
خود و باشگاه های بزرگ اروپایی شد .
در فینال لیگ قهرمانان سال 2009 ، بارسلونا با
پیروزی اش نشان داد ، سبک بازی جدیدش در اروپا در حال شکل گیری و پیشرفت و
صعود میباشد و این دلیلی است که آنرا به موفقیت و رسیدن به قله کمک میکند .
اما سوال اینجاست ! آیا اگر کوئیروش نیز حضور
داشت تفاوتی وجود داشت ؟ آیا حضور کوئیروش روی نیمکت یونایتد ، شیاطین را
از لحاظ تاکتیکی متفاوت تر از آنچه که در ان شب بروز دادند جلوه میکرد ؟
احتمالا باید پاسخ را مثبت دانست ، شیوه بازی
یونایتد و پیشرفت آنها و در مقابل شیوه بازی که بارسلونا ارائه داد و کاری
که آنها انجام میدادند ، در واقع باید درک کرد که خروج کوئیروش یک شکاف
عمیق برای یونایتد محسوب میشد .
فرگوسن میبایست در مقابل خروج کوئیروش مقاومت
میکرد و اجازه میداد وی به کارهای بزرگ و موفقیت آمیزش در یونایتد ادامه
دهد ، خروج رونالدو محتمل تر بود ، همانطوری که یونایتد رونالدینیو را از
دست داد و سپس مردانی بهتر از وی نیز ظهور کردند .
حضور آنتونیو والنسیا و مایکل اوون دقیقا نقطه
عطفی بود برای بازگشت به روزهای قدیمی ! روزهایی که با حضور میک فیلان که
تفکر و روحیه قدیمی را با خود به همراه دارد ، شکل گرفت .
او بود که دوباره یونایتد را به شیوه روزهای گذشته اش برگرداند . 4-4-2
معروف و سنتی بریتانیایی ! تعویض رونالدو با والنسیا که یک وینگر کلاسیک
است صحتی بر این ادعا است ، اگرچه والنسیا بازیکن بسیار توانمندی است اما
در شیوه مدرن او یک بازگشت به عقب است !
حتی این اعتقاد نیز وجود دارد که حضور اندرسون و
نانی میتوانست با موفقیت و سودهایی بیشتری برای یونایتد همراه باشد اگر
کوئیروش در یونایتد می ماند و به پرورش و تقویت این دو نظارت داشت . این
کاری بود که دقیقا کوئیروش در طی سالهای قبل برای پیشرفت و ترقی رونالدو و
رونی انجام داده بود اما در غیاب وی ، این اتفاق برای این بازیکنان رخ نداد
. اندرسون در دوران جوانی خود یکی از برترین هافبک های تهاجمی نسل خود به
شمار میرفت در کنار نانی که مهارت هایی با نسبیت متفاوت با رونالدو در وی
وجود داشت ، حضور کوئیروش در هر صورت میتوانست به رشد این دو کمک فراوانی
بکند .
یک شکاف پهن در شیوه بازی
با وجود موفقیت های داخلی اما میتوان گفت هنوز فاصله
و شکاف بین یونایتد و بارسلونا و در واقع بازی مدرن در ترکیب و شیوه بازی
یونایتد حس میشود ، و حتی شاهد قدرت نمایی و ظهور غیرمنتظره مادرید ، سیتی و
بایرن مونیخ نیز هستیم ، اگرچه سطح کیفی این تیم ها بالا میباشد ، اما
مهمترین نکته منعکس کننده ، شیوه مدرن اجرای بازی آنها است ، 4-2-3-1 مدرنی
که با تغییرات متفاوت و جا عوض کردن های 4 مرد فاز تهاجمی ، حتی بهترین
مدافعین و خطوط دفاعی را با مشکل روبرو میکند .
نکته کلیدی در این سیستم ، قراردادن دو بازیکن جلوی خط دفاعی برای جلوگیری از ضدحملات حریف ، تخریب بازی حریف و تغذیه مهاجمین است .
با وجود پیشرفت های گسترده و وسیعی که در این مورد
شاهد هستیم ، اما یونایتد دوباره به 4-4-1-1 قدیم خود بازگشته است ، روشی
که خلاقیت و تنوع کمتری دارد . این سیستم در مقابل تیم های ضعیف داخلی در
بریتانیا به خوبی کار میکند اما در رقابت با تیم های بزرگ کلاس جهانی
کارآیی ندارد . همانطوری که در بازی مقابل بایرن در سال 2010 و فینال لیگ
قهرمانان مقابل بارسلونا در سال 2011 مشاهده کردیم . حتی مشاهده کردیم که
تیم هایی مثل ویگان و نیوکاسل نیز در فصل گذشته در مسابقه برابر یونایتد با
شایستگی به برتری رسیدند چرا که روش یونایتد بیش از حد قابل پیش بینی به
نظر میرسد.
فصل گذشته ناکام ترین فصل یونایتد در دهه گذشته
بود ، اگرچه آنها از نظر تعداد امتیازات کسب کرده به حد حساب بالایی
رسیدند ، ولی در مقایسه با رقبا ، اما لیورپول ، آرسنال و چلسی به طور کل
فصل ضعیفی را در لیگ سپری کردند و یونایتد در مقابل اصلی ترین رقیبش ، 6
امتیاز را در بازی های رودررو به آنها واگذار کرد .
در ابتدای فصل 2011 یونایتد با پیروزی های پر
گل و خیره کننده نشان داد به دنبال یک فوتبال باز و تهاجمی است ، اما باز
هم نکته کلیدی در این بازی ، وجود دفاعی قدرتمند و مستحکم پشت فاز تهاجمی
است . که به خوبی میتوانستیم ضعف این دفاع را در پیروزی 3-1 مقابل چلسی
مشاهده کنیم ، انها اگرچه در خط حمله خوب بودند ولی در فاز دفاعی ضعیف
بودند. و خیلی زود چند هفته بعد این ضعف در شکست سنگین برابر سیتی وجهه
خودش را نشان داد .
تیمی که با قدرت کوئیروش توانای بالای دفاعی را
در ساختار تیمیش به خود میدید ، با تفکرات میولن اشتین و فیلان به فوتبالی
باز روی آورد ، اما نکته اینجاست که زمانی که قصد دارید با چهار بازیکن
تهاجمی به سمت دروازه حریف حمله ور شوید ، انگاه شما به هافبک های قوی و خط
دفاعی مستحکم نیاز دارید ، شکست 6-1 به خوبی ضعف و کمبودهای دفاعی یونایتد
را بعد از خروج کوئیروش در فصل گذشته نشان داد .
گری نویل چندی قبل صحبت هایی را در رابطه با
متدهای منظم کوئیروش در تمرینات منچستر کرده بود ، متحرک و روان در فاز
تهاجمی همراه با شناخت پست و وظایف بازی خود . چیزی که بارسلونا ان را تحت
نظر گواردیولا انجام میداد .
مربیگری در سطح کلاس جهانی فقط به معنی انتخاب
تیم و روش بازی و بازیکنان نیست ، بلکه موضوعی پیچیده و پر از جزئیات است ،
و این دلیلی است که مورینیو و پپ اکنون جزء بهترین ها محسوب میشوند زیرا
انها بسیار به جزئیات دقت میورزند . یونایتد به وضوح تمرکزش را از دست داده
، اگرچه آنها احتمالا باز هم جام خواهند برد ، اما کار آنها در اروپا
بسیار سخت خواهد بود و البته فصل 2012 – 2013 ، چلسی و سیتی نیز مدعیان جدی
خواهند بود .
آیا آنها دوباره مدرن می شوند ؟
حضور کاگاوا نشان میدهد یونایتد میل به خلاقیت و
بازی روان و متحرک دارد . انتونیو والنسیا توانایی های خوب و جدیدی را از
خود به نمایش گذاشته ، که میتوانند به یونایتد در صعود در مسابقات اروپایی
کمک کند.
اما فیلان همچنان به عنوان دستیار اول فرگوسن
فردی است که به سیستم قدیمی اعتقاد دارد و توانایی های تغییر شیوه بازی
یونایتد و تبدیل سیستم بازی یونایتد به روشی نوین و مدرن امروزی را ندارد ،
یونایتد به نظر همچنان به این شیوه اعتقاد دارد و احتمالا با همین شیوه
ادامه خواهند داد که با این روش راهی طولانی را در مسابقات اروپایی در پیش
دارند .
شیوه 4-4-1-1 یونایتد کار یونایتد را در اروپا
بسیار سخت میکند و جدال یونایتد در لیگ نیز به کشمکش خواهد کشید . اما سوال
این است که یونایتد به چه چیز نیاز دارد و یا مردم با خود از شیوه یونایتد
انتقاد میکنند !
آنها باید در تابستان فکری بکنند و تصمیماتی را
اتخاذ کنند ، حضور کاگاوا همچون سیلوا برای سیتی است ، او خلاق ، زیرک و
باهوش است . اما یونایتد به یک هافبک دفاعی قوی و مستحکم نیز نیاز دارد ،
در نبود فلچر انها هرگز هافبک دفاعی خود را پیدا نکردند ، حضور کریک و
اجازه به حرکت او به سمت دروازه حریف یونایتد را با فقدان هافبک دفاعی
واقعی روبرو کرد ، و به این ترتیب بود که فضا به راحتی برای تیم های مقابل
مهیا می شد و یونایتد در نهایت پایان فصل تنبیه شد !
در سال 2003 با خرید رونالدو و سپس نگاه و توجه
و صبر برای ساختن تیمی قدرتمند ، یونایتد را چند سال بعد ، بهترین تیم
جهان کرد ، اما هم اکنون اینطور به نظر نمیرسد ، آنها خلاقیت واقعی را در
تیم خود ندارند . به نظر تا زمانی که آنها به فکر شیوه مدرن کردن بازیشان
نیفتند ، خبری از قهرمانی دوباره در اروپا نیست ، اتفاقی که اصلا برای
هواداران پر شور و عظیم آنها خوشایند نیست .
مطلب ترجمه شده تنها قلم و نظر نویسنده سایت است و نمیتوان آن را به طور کلی منعکس کننده نظرات مترجم نیز دانست !